دیدید بچه ها از والدینشون چیزی میخوان..
خانواده برای اینکه بچه حس نکنه میتونه حرفشو به کرسی بشونه و با گریه هرچی میخواد بدست بیاره با واسطه بهش چیزی رو میدن!؟
بزرگی میگفت وقتی از پدرم چیزی میخواستم برای اینکه لوس نشم میگفت فلانی برو ببین موش ها برات چی آوردن..
میگفتن یه سوراخ موشی بود یه بشقاب میزاشتن و توش برام یه چیزایی میزاشتن..
ایشون تا8/9سالگی این موش ها رو دوست داشه چرا چون از نظرش این موش ها رزاق بودن..
خدا هم با واسطه میده!
اگه با یکم گریه و ناله هرچی خواستیم بهمون بده لوس میشیم..کم هم که بی جنبه نیستیم:|
وقتی بهمون محبت میشه بعد دیگه حس میکنیم وظیفه است
حالا واسطه یعنی چی؟؟یعنی مثلا شما بیمار میشی گریه وزاری و...
همون موقع یه پزشک خیلی خوب از فلان کشور میاد شمارو درمان میکنه..یا مثلا شما طالب علم هستید زیاد معلم واسطه رساندن علم به شماست...
اما چیزی که مهمه اینه که ما یادمون میره اینا همه واسطه اند..
مثل همون داستان موش ها..بچه نفهمید این موش واسطه اند..
حالا یکی 8 سالگیش واسطه بودن این موش ها رو میفهمه و به اصل میرسه یکی20 سالگی یکی میمیره و جاهل میمیره!!
این که تو نمیدونی این ها از کیه!!
و درست همون جایی که خیلی به این واسطه ها اعتماد کردی و فراموشی و بی معرفتی و به نهایت رسوندی خدا اونارو ازت میگیره و زمین میخوری!!
و این خیلی خوبه!!بدترین حالتش اینه زمینت نزنه!!انقدر بوسیله این واسطه ها بهت بده تا دیگه امیدی به برگشتت نباشه!
یعنی دچار سنت املاء الهی شدن!!
این یعنی انقد بد شدی که خدا دیگه نمیخواد حتی برگردی!کسی که که دچار سنت املاء میشه..
دیگه هیچ راهی برای برگشتش نیست..انقدر خود خداغرقش میکنه به لذت ها تا دیگه حتی یادشم نیوفته داره نابود میکنه همه چیو..
اگه زمین خوردی بدون هنوز راه برگشت داری!!بدون خداهنوز میخواد برگردی به آغوشش
به این واسطه ها دل نبندیم!!
بله واسطه ها به خاطر واسطه بودنشون محترمن وباید بهشون احترام گذاشت!
اما نباید یادت بره اون نفر اصلی کیه!
نظرات (۲۴)
خانوم فیروزه ای ※※
يكشنبه ۱۸ بهمن ۹۴ , ۱۶:۱۵Khanomi..
۱۸ بهمن ۹۴، ۱۶:۱۵ب. نون
جمعه ۱۶ بهمن ۹۴ , ۰۷:۲۸کودک بهانه گیر
منبع: آیه های سبز، ص 147
من در کودکى خیلى نحس و نق نقو بودم. به هیچ صورت آرام نمى گرفتم. برایم چیزهایى مى خریدند. همه اش را مى خواستم. همه اش را مى گرفتم و با خود مى کشیدم، خسته مى شدم و مى نالیدم. ازم مى گرفتند، گریه مى کردم. برایم نگه مى داشتند بهانه مى گرفتم. خلاصه هیچ راهى براى ساکت شدنم نبود تا اینکه آخر سر به فکر افتادند تا آنچه برایم مى گرفتند غیرمستقیم به من بدهند. در منزل ما زیرزمینى بود با سوراخهایى بزرگ و کوچک، همین که گریه سر مى دادم مى گفتند فلانى برو ببین موشها برایت چیزى نیاوردند و من را راهى مى کردند...
این خوب به یادم مانده که در کنار سوراخها یک دانه فندق و یا گردو خودنمایى مى کرد و من همین که اینها را مى دیدم ذوق مى کردم و کلى دلشاد مى شدم. و همیشه از سوراخ موش روزى دریافت مى کردم و نق نق هم نمى زدم.
شاید تا وقتى که بزرگ شده بودم هنوز خیال مى کردم که موشها برایم فندق مى آوردهاند و از شما چه پنهان که از موشها خوشم مى آمد و اگر آنها را مى کشتند، ناراحت مى شدم، ولى بعدها فهمیدم که نه بابا موشها فندق نمى آورند که فندقها را هم مى دزدند. من را به خاطر نحسى و بهانه گیرى ام این گونه مى چرخاندند و غیر مستقیم غذایم مى دادند.
آنچه که ما را در خود گرفته همین واسطه هایى است که به خاطر بى ظرفیتى ما پیش ما گذاشته اند و به خاطر بهانه گیرى ها برایمان تنظیم کرده اند. و این ماییم که باید با تفکر کشف کنیم که اینها فقیرند و چیزى ندارند. موشها، نه اینکه چیزى نمى دهند، که چیزها را هم مى دزدند و از ما کم مى کنند.
داستان ما چنین داستانى است. به کارمان، به شغلمان، به ماشین و دستگاه مان دل بسته ایم و آن را حاکم گرفته ایم و مدار زندگى ما و محور تمام کارهاى ما شده اند.
ما معبودهایى داریم که حرکتها و حالتهاى ما را کم و زیاد مى کنند و در ما اثر مى گذارند. به ما امید مى دهند و یا ما را مى ترسانند، شاد مى کنند و یا اندوهگین مى سازنند. خسته مى کنند و یا به شور و شوق مى کشانند.
مرحله ى اول، مرحله ى فکر است و شناخت این معبودها. آنچه که در ما اثر مى گذارد و ما را به راه مى اندازد، باید اینها را مشخص کرد و نوشت. پول، عنوان، زیبایى ها، قدرتها، تشویقها و تهدیدها و هزار عامل دیگر در ما مؤثر هستند.
اینها را جمع مى کنیم سپس تنظیم مى کنیم و دسته بندى مى نماییم که این همه بت و این همه معبود چند دسته هستند...
با فکر و ارزیابى ما، اینها مشخص مى شوند و شناسایى مى گردند که چه مى دهند و چه مى گیرند و چه سود مى رسانند و چه کم مى کنند.
Khanomi..
۱۶ بهمن ۹۴، ۰۷:۵۴چشم به راهم ...
پنجشنبه ۱۵ بهمن ۹۴ , ۲۰:۳۳Khanomi..
۱۵ بهمن ۹۴، ۲۱:۲۲ههـــ ـــــ
پنجشنبه ۱۵ بهمن ۹۴ , ۰۰:۵۲Khanomi..
۱۵ بهمن ۹۴، ۱۱:۱۶آرش مهاجر
چهارشنبه ۱۴ بهمن ۹۴ , ۲۱:۳۷Khanomi..
۱۴ بهمن ۹۴، ۲۲:۱۶ب. نون
چهارشنبه ۱۴ بهمن ۹۴ , ۱۳:۱۴Khanomi..
۱۴ بهمن ۹۴، ۲۱:۱۶حسـ ـن
چهارشنبه ۱۴ بهمن ۹۴ , ۱۱:۴۴Khanomi..
۱۴ بهمن ۹۴، ۲۱:۱۶😎😎😎BAHAR 😎😎😎
سه شنبه ۱۳ بهمن ۹۴ , ۲۱:۰۰Khanomi..
۱۳ بهمن ۹۴، ۲۱:۴۹gandom baanoo
سه شنبه ۱۳ بهمن ۹۴ , ۱۴:۴۳وای خانومی جان، چه حس عجیبی بهم منتقل کردی!!!
امید به خدا....
Khanomi..
۱۳ بهمن ۹۴، ۱۸:۵۳خانوم فیروزه ای ※※
سه شنبه ۱۳ بهمن ۹۴ , ۱۳:۵۱Khanomi..
۱۳ بهمن ۹۴، ۱۸:۵۴دل بیقرار
دوشنبه ۱۲ بهمن ۹۴ , ۲۱:۵۹Khanomi..
۱۳ بهمن ۹۴، ۰۸:۰۹هاژ محمود
دوشنبه ۱۲ بهمن ۹۴ , ۱۸:۵۴احسنت
Khanomi..
۱۲ بهمن ۹۴، ۱۹:۰۶mk kia
دوشنبه ۱۲ بهمن ۹۴ , ۱۶:۴۶Khanomi..
۱۲ بهمن ۹۴، ۱۹:۰۶بآنو نارینـ
دوشنبه ۱۲ بهمن ۹۴ , ۱۵:۳۵Khanomi..
۱۲ بهمن ۹۴، ۱۹:۰۷سرباز جامانده
دوشنبه ۱۲ بهمن ۹۴ , ۱۴:۵۹Khanomi..
۱۲ بهمن ۹۴، ۱۹:۰۷mahjobeh modanloo
دوشنبه ۱۲ بهمن ۹۴ , ۱۴:۲۹اینارو واسطه نمیشه گفت
وسیله ان
Khanomi..
۱۲ بهمن ۹۴، ۱۹:۰۷منتظر ..
دوشنبه ۱۲ بهمن ۹۴ , ۱۳:۳۷Khanomi..
۱۲ بهمن ۹۴، ۱۹:۵۳بسیجی گمنام
دوشنبه ۱۲ بهمن ۹۴ , ۱۱:۵۴سلام
گمنامی تنها برای شهرت پرستان درد اور است؛وگرنه همه اجرها در گمنامی است..
عالی یادش بخیر من چیزی میخاستم از بابام مهمون که میومد میخاستم ازش بابام هم قبول میکردKhanomi..
۱۲ بهمن ۹۴، ۱۹:۵۳saied davoodi
دوشنبه ۱۲ بهمن ۹۴ , ۱۱:۳۹Khanomi..
۱۲ بهمن ۹۴، ۱۹:۵۳ب. نون
دوشنبه ۱۲ بهمن ۹۴ , ۱۰:۳۹Khanomi..
۱۲ بهمن ۹۴، ۱۹:۵۴مــــــــ. یــ.مــ
دوشنبه ۱۲ بهمن ۹۴ , ۰۹:۵۷Khanomi..
۱۲ بهمن ۹۴، ۱۹:۵۵...ما شیعه ها ...
دوشنبه ۱۲ بهمن ۹۴ , ۰۹:۴۸Khanomi..
۱۲ بهمن ۹۴، ۱۹:۵۵علی اصغر
دوشنبه ۱۲ بهمن ۹۴ , ۰۹:۳۰متشکرم
Khanomi..
۱۲ بهمن ۹۴، ۱۹:۵۵** ذره**
دوشنبه ۱۲ بهمن ۹۴ , ۰۹:۰۹Khanomi..
۱۲ بهمن ۹۴، ۱۹:۵۵