بچه که بودیم خیلی باورا و فکرا داشتیم که الان نداریم..
بچه بودم عاشق شلوغی و مهمونی و بیرون رفتن بودم به خودم میگفتم وقتی بزرگ بشم بازم مثل الان عاشق مهمونی رفتن میمونم اما بزرگ شدم...وقتی مامان بابا میگن میای بریم مهمونی فلان جا اغلب میگم نه:)
به خودم میگم بچه بودم معنی طعنه و نمیفهمیدم یابزرگ شدم دوربریام لحنشون عوض شده به خودم میگم چرا ادمای دوست داشتنی بچگی هام الان لحنشون انقدر تلخه و توحرفاشون زخمه زبونه که گاهی از دیدنشون بیزارم...
بچه بودم همیشه از همسنام جلو تر بودم برا همین اکثر دوروبریام ازم بزرگ تر بودن وقتی میدیدم بزرگ ترا به ما بچه ها توجه نمیکردن به خودم قول دادم بزرگ شدم به کوچیکترا اهمیت بدم!همین شد که الان همه بچه های فامیل دوسم دارن و تویه مهمونی دورم میشینن:)بچه بودم وقتی میدیدم یکی حرف میزنه و بهش توجه نمیکنن ناراحت میشدم برای همین شنونده خوبی شدم:)وقتی ببینم یکی حرف میزنه یا میخواد دردودل کنه مهربون گوش میدم حتی اگه حوصلشو نداشته باشم یا اگه ببینم یکی طرف صحبتش با من نیست اما اونی که داره باهاش حرف میزنه بهش اهمیت نمیده جوری رفتار میکنم که دارم به حرفاش گوش میدم که حرفشو تا اخر بزنه گرچه اغلب وقتی خودم میخوام حرف بزنم ترجیح میدم سکوت کنم چون شنونده ای نیست:)شایدم حرفام حوصله سر بره:)
بچه که بودم وقتی یه نفر یه کار اشتباهی میکرد هرکی که بود میگفتم شاید حواسش نبود شاید...همیشه یه بهونه داشتم برای اینکه همه تودلم دوست داشتنی بمونن بزرگ که شدم همونا بی بهونه بدون هیچ دلیلی بدقضاوتم کردن حتی یه لحظه ام نگفتن شاید اشتباه کنیم!
بچه بودیم بزرگ شدیم:)ساده بودیم درد شدیم:)اما میدونید این دنیا میگذره وخوشیم که میگذره وای به حال اون دنیا که نمیگذره
راستی بچه بودی چجوری بودی؟
+دخترک بدجور وسوسه شده دوباره دلنوشته بنویسد:)مثل همان قبلی ها..انگار درجدالم بین نوشتن یا سکوت...
کو چنان یاری که داند قدر اهل درد چیست..چیست عشق و کیست مردو درد مرد چیست..
نظرات (۱۴)
منتظر ..
جمعه ۲۰ آذر ۹۴ , ۲۰:۰۵Khanomi..
۲۱ آذر ۹۴، ۰۵:۲۵مجنونِ لیلی
چهارشنبه ۱۸ آذر ۹۴ , ۰۹:۳۳Khanomi..
۱۸ آذر ۹۴، ۱۱:۳۷آنتی صوفی
چهارشنبه ۱۸ آذر ۹۴ , ۰۶:۱۷Khanomi..
۱۸ آذر ۹۴، ۰۷:۳۶اعصاب من
چهارشنبه ۱۸ آذر ۹۴ , ۰۰:۵۲Khanomi..
۱۸ آذر ۹۴، ۰۷:۳۸سرباز جامانده
سه شنبه ۱۷ آذر ۹۴ , ۱۳:۴۰Khanomi..
۱۷ آذر ۹۴، ۲۱:۲۹شرمنده ى جوانى از این زندگانیم
دارم هواى صحبت یاران رفته را
یارى کن اى اجل که به یاران رسانیم
پرواى پنج روز جهان کى کنم که عشق
داده نوید زندگى جاودانیم
چون یوسفم به چاه بیابان غم اسیر
وز دور مژده ى جرس کاروانیم
گوش زمین به ناله ى من نیست آشنا
من طایر شکسته پر آسمانیم
گیرم که آب و دانه دریغم نداشتند
چون میکنند با غم بى همزبانیم
اى لاله ى بهار جوانى که شد خزان
از داغ ماتم تو بهار جوانیم
گفتى که آتشم بنشانی، ولى چه سود
برخاستى که بر سر آتش نشانیم
شمعم گریست زار به بالین که شهریار
من نیز چون تو همدم سوز نهانیم
هاژ محمود
سه شنبه ۱۷ آذر ۹۴ , ۱۱:۲۹افسوس ک قدر دوران بچگی ندوستیم و فقط خواستیم بزرگ بشیم!
غافل از اینکه بزرگ ها دلشون می خواد بچه بشن یا لااقل بچگی کنن!
راستی واسه یکی از نظرا شعر نزاشیتن! :دی
Khanomi..
۱۷ آذر ۹۴، ۱۲:۲۹saied davoodi
سه شنبه ۱۷ آذر ۹۴ , ۱۱:۰۰Khanomi..
۱۷ آذر ۹۴، ۱۱:۰۵mr point
سه شنبه ۱۷ آذر ۹۴ , ۱۰:۳۹Khanomi..
۱۷ آذر ۹۴، ۱۰:۴۱gandom baanoo
سه شنبه ۱۷ آذر ۹۴ , ۱۰:۱۶بنویس عزیزم... چرا که نه؟؟
Khanomi..
۱۷ آذر ۹۴، ۱۰:۳۲مـــیـــمـــ ☺☺
سه شنبه ۱۷ آذر ۹۴ , ۰۹:۳۶Khanomi..
۱۷ آذر ۹۴، ۰۹:۴۵nafas ※※
سه شنبه ۱۷ آذر ۹۴ , ۰۹:۳۵Khanomi..
۱۷ آذر ۹۴، ۰۹:۴۶nafas ※※
سه شنبه ۱۷ آذر ۹۴ , ۰۹:۳۵Khanomi..
۱۷ آذر ۹۴، ۰۹:۴۸آقای دارستانی
سه شنبه ۱۷ آذر ۹۴ , ۰۹:۳۱Khanomi..
۱۷ آذر ۹۴، ۰۹:۴۹علی اصغر
سه شنبه ۱۷ آذر ۹۴ , ۰۹:۲۰دردِ دردمنـــــــدان کسی فهمد کــــه خود اهــــــلِ درد است
نه آنکس که بی درد زیستد و فارغ از هرگونه درد است
Khanomi..
۱۷ آذر ۹۴، ۰۹:۲۲