میگن زمانی که حضرت موسی مقابل ساحران فرعون قرار گرفت
چشمش به مار ها افتاد دلش لرزید..ترسید
پیش خودش گفت خدایا نکنه فکر کنن منم سحره کارم،نکنه فک کنن منم جادوگرم و ایمان نیارن..
خدا به حضرت موسی خطاب میده:موسی از چی میترسی؟ من هستم..تو منو داری!
عصاتو بنداز ترس به دلت راه نده
عصا میفته به یک اژدها تبدیل میشه و تمام مارهارو میبلعه
اونوقت تمام ساحرا زانو میزنن و میگن ما ایمان آوردیم به خدای هارون و موسی:)
+قسم به لحظه ای که شکسته ای و جز خدایت مرهمی نخواهی یافت:)
نظرات (۸)
سروش الف
چهارشنبه ۲۵ ارديبهشت ۹۸ , ۱۰:۴۰Khanomi..
۲۵ ارديبهشت ۹۸، ۱۲:۳۱یه پسر خوب
دوشنبه ۲۳ ارديبهشت ۹۸ , ۰۶:۱۹Khanomi..
۲۳ ارديبهشت ۹۸، ۰۸:۳۶سروش الف
يكشنبه ۲۲ ارديبهشت ۹۸ , ۲۲:۲۹Khanomi..
۲۳ ارديبهشت ۹۸، ۰۰:۲۱ناشناس
يكشنبه ۲۲ ارديبهشت ۹۸ , ۱۱:۵۷Khanomi..
۲۲ ارديبهشت ۹۸، ۱۱:۵۸عرفان ...
شنبه ۲۱ ارديبهشت ۹۸ , ۱۸:۱۹Khanomi..
۲۱ ارديبهشت ۹۸، ۲۰:۲۳فرشته ...
شنبه ۲۱ ارديبهشت ۹۸ , ۱۴:۰۳Khanomi..
۲۱ ارديبهشت ۹۸، ۱۴:۰۸mr point
شنبه ۲۱ ارديبهشت ۹۸ , ۱۳:۴۶Khanomi..
۲۱ ارديبهشت ۹۸، ۱۳:۵۲محسن رحمانی
شنبه ۲۱ ارديبهشت ۹۸ , ۱۳:۱۴Khanomi..
۲۱ ارديبهشت ۹۸، ۱۳:۵۲