أُوصِیکُمْ بِخَمْسٍ لَوْ ضَرَبْتُمْ إِلَیْهَا آبَاطَ الْإِبِلِ لَکَانَتْ لِذَلِکَ أَهْلًا لَا یَرْجُوَنَّ أَحَدٌ مِنْکُمْ إِلَّا رَبَّهُ وَ لَا یَخَافَنَّ إِلَّا ذَنْبَهُ وَ لَا یَسْتَحِیَنَّ أَحَدٌ مِنْکُمْ إِذَا سُئِلَ عَمَّا لَا یَعْلَمُ أَنْ یَقُولَ لَا أَعْلَمُ وَ لَا یَسْتَحِیَنَّ أَحَدٌ إِذَا لَمْ یَعْلَمِ الشَّیْ ءَ أَنْ یَتَعَلَّمَهُ وَ عَلَیْکُمْ بِالصَّبْرِ فَإِنَّ الصَّبْرَ مِنَ الْإِیمَانِ کَالرَّأْسِ مِنَ الْجَسَدِ وَ لَا خَیْرَ فِی جَسَدٍ لَا رَأْسَ مَعَهُ وَ لَا فِی إِیمَانٍ لَا صَبْرَ مَعَهُ.
#نهج_البلاغه
حکمت 82
حکمت 82
شرح حکمت:
در روایتى آمده است هنگامى که برادران یوسف مى خواستند او را به چاه بیفکنند و بر اثر حسادت او را مى زدند ناگهان یوسف شروع به خندیدن کرد. برادران سخت در تعجب فرو رفتند که اینجا جاى خنده نیست گویى برادر ما مسئله به چاه افکندن را شوخى مى انگارد; ولى یوسف پرده از این راز برداشت و درس بزرگى به آنها و به همه ما آموخت. گفت: به خاطر دارم روزى به شما برادران نیرومند با آن بازوان قوى و قدرت فوق العاده نظر انداختم و با خود گفتم کسى که این همه یار و یاور نیرومند دارد چه غمى دارد. آن روز بر شما تکیه کردم و به بازوان نیرومندتان دل بستم ولى امروز خود را در چنگال شما گرفتار مى بینم و از شما به شما پناه مى برم ولى به من پناه نمى دهید. خدا از این طریق به من آموخت که من بر غیر او تکیه نکنم.
نظرات (۵)
حوا بانو
پنجشنبه ۵ بهمن ۹۶ , ۱۱:۵۷Khanomi..
۷ بهمن ۹۶، ۱۱:۴۲نـــای دل
چهارشنبه ۴ بهمن ۹۶ , ۱۵:۰۸سپاس از شما..
Khanomi..
۷ بهمن ۹۶، ۱۱:۴۲ریحانه حبیبی
يكشنبه ۱ بهمن ۹۶ , ۱۱:۰۳Khanomi..
۷ بهمن ۹۶، ۱۱:۴۲یک مسلمان
جمعه ۲۹ دی ۹۶ , ۱۴:۴۷Khanomi..
۲۹ دی ۹۶، ۱۵:۲۷خواهش میکنم
هاژ محمود
پنجشنبه ۲۸ دی ۹۶ , ۲۱:۳۴Khanomi..
۲۸ دی ۹۶، ۲۲:۰۴