کسی که میره یه کلاس و با یه مربی متبحر کار میکنه هدفش چیه؟
قطعا هدفش اینه به مرور زمان و تمرین هرچه بیشتر شبیه به استادش شه..
پس این یعنی میزان موفقیت یک نفرو میزان علاقش رو میشه از به هرچه شبیه تر شدن به مربیش میدونه...
این رابطه درمورد ما و خدا هم هست..
ایمان واقعی آدما به میزانی که به خدا شبیه میشن،و صفات خدا درونشون نمایان میشه..
اینکه یکی نماز جماعت میخونه یا قرآن یعنی ساده ترین اصول و اعمال دینشو انجام داده..نمیگم کمه یا بده!
میگم این نشان ایمان به تنهایی نیست،اصلا نیست
هممون کم ندیدیم آدمایی نماز آنچنانی میخونن یا همیشه مجلس قران دارن، ولی ادم بددهنین، آدم تنبلین، آدم بی رحمین، آدم بی ..
پس این یعنی اینا چنان آدمای با ایمانی نیستن،
کسی که عاشق خداست،قائدتا شبیه خداست
اگه صبور نیستیم، اگه زودرنجیم، اگه خودخواهیم، اگه پرخاشگریم...
اینا همه یعنی ضعف در ایمان..
پس معیار اندازه گیری ایمان فقط قران و نماز خوندن نیست بلکه نمود و نتیجه ایست که در ما گذاشتن..
آنها که راه می افتند تازه به خطرها می رسند و آنها که شتاب بر میدارند، باید حتی لرزش ها را کنترل کنند؛
چون در سرعت های زیاد یک دهم ثانیه انحراف، سی هزار کیلومتر انحراف است
و این است که یک کبر، یک حرص، یک بخل و یک حسد و یک شتاب، شیطان و آدم و پسر آدم و یونس را از عظمت های زیاد به تبعید ها و زندان ها گرفتار نمود.
اما ما با این که جامع الشرایط هستیم و تمام اینها را با هم داریم، هنوز زندانی شکم ماهی ها نگشته ایم.
تفاوت در همان سرعت و شتاب است.
در سرعت های زیاد، انحراف ها ضریب برمیدارند و کوچک ها بزرگ می شوند و این است که با ایمان و عشق، با حرکت و سرعت، تازه مانعها و خطرها و مشکلها سبز می شوند
میدونـی که هـــیچ کســـی غیر از تو برام
به خدا, خـــــدا نمیـــشه
اللّهُــمَّ اجْعَـلْ عَواقِبَ امُــورِنا خَیْـراً