تایتل قالب
خدایا، نمی‌دانی چه لذتی دارد که گاه خدایی داشته باشی به وسعت دستانی که هیچ گاه از سوی آسمان خالی باز نمی‌گردند


۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شهید برونسی» ثبت شده است



اول که کتاب شروع کردم حس خاصی نداشتم..تنها چیزی که بنظرم میومد توجه زیاد شهید برونسی به حلال حرام بود!

اعتقادات سخت و محکم که آدم به وجد میورد..

خلاصه که حس خاصی نداشتم!حتی مدتی هم کتاب گذاشتم کنار!

اما بعد یه مدت که باز شروع کردم حس عجیبی پیدا کردم..هرچی بیشتر خوندم بغض تو گلوم سنگین تر شد..

حتی همین الان با یاداوریش چشمام پر اشک شد..

این آدما چی از دنیا خواستن وما چی..

اونا چی دیدن ما چه ها دیدیم!

چقدر قانع شدیم به هیچ..به همین چیزای کوچیک!چشم بستیم راضی شدیم!به چی آخه به هیچی!

هیچی!هیچی..

حس میکنم بد کردم..خیلی بدکردم به خودم!وقتی خوندم احساس کردم چقدر پوچم..هیچم!

شرمنده شدم که امثال برونسی ها چه ها کردند و چه ها دیدند ومن..

خدایا ظلمت نفسی:((بدجورم ظلم کردم..آخ که چقدر دلم پره از خودم..کم خواستم ازین دنیا دل بستم به چه چیزای پوچی و در حسرت همونا هم سوختم..آخ ظلم به خودت ازین بیشتر؟؟؟



+کتاب خاک های نرم کوشک..زندگی نامه و خاطراتی از شهید برونسی!فرصت کردید بخونید:)



Khanomi.. ۹۶-۶-۰۷ ۶ ۴ ۷۹۸

Khanomi.. ۹۶-۶-۰۷ ۶ ۴ ۷۹۸


میدونـی که هـــیچ کســـی غیر از تو برام
به خدا, خـــــدا نمیـــشه

اللّهُــمَّ اجْعَـلْ عَواقِبَ امُــورِنا خَیْـراً


دنبال کنندگان بیانی
بایگانی