نزدیک بهار است و زمان حرص دخت ها و گل ها و باغ ها. این باغبانها قیچی باغبانی دارند. خیلی هم تیز و برنده است. گاهی نشستی کنار گلی داری تماشا میکنی که چقدر زیبا و جذاب است. یکوقت باغبان با قیچی شروع میکند بی رحمانه شاخهها را میچیند. به ظاهر بیرحمانه است اما در حقیقت رحمت است به این گل. چون رشد گل در همین هرس کردن است. درست است در ظاهر کوتاهش میکند اما بلند شدن این گل به همین است. منتهی تو الآن را میبینی و او چهار روز دیگر را میبیند. او بهارش را میبیند.
این عالم هم باغ است. آدمها هم گل هستند و خدا باغبان است. این باغبان هم قیچی دارد. قیچی تند و تیزی هم دارد. بی رحمانه هم قیچی میکند. یک وقتی یک عشقی را بیرحمانه از تو میگیرد. هر چقدر التماس میکنی عین خیالش نیست. چرا؟ چون رشد تو را در این میبیند. حالا شما نگاه کن اگر ما این را بفهمیم، غمهای ما شادی نمیشود؟! غمهای ما کجاست؟ وقتی چیزی را از دست میدهیم، این باغبان میگوید: این چیزی که تو از دست میدهی، من دارم تو را هرس میکنم. رشد تو در همین است. چون من رب هستم. تربیت تو در همین است. لذا ببینید غمها دیگر شادی میشوند.
از آن طرف هم خیلی از شادیهای ما غم میشوند. یعنی اصلاً ما نمیدانیم کجا باید غمگین باشیم. کجا باید شاد باشیم.
یک روایت پیغمبر از قول خداوند دارد، میفرماید: بنده مؤمن من گاهی اندوهناک میشود. غمگین و محزون میشود. کی؟ وقتی چیزی از دنیا را از او میگیرم. درآمدی دارد، عشقی دارد، ثروتی دارد، کار و امکاناتی دارد، با گرفتن این ها ناراحت میشود. در حالی که این زمان نزدیکترین حالت او به من است. درست است این از آن عشق دور شد، از آن درآمد دور شد، از آن پست دور شد. خودش خبر ندارد به من نزدیکتر شده است. از آن طرف همین آدم شاد میشود. کجا؟ وقتی سفرهای از این دنیا برابر او پهن میکنند و یک چیزی به او میدهند. در حالی که همین باعث دور شدن او از من میشود و خبر ندارد. یعنی آدمها یک جاهایی شاد میشوند که باید غمگین باشند. یک جاهایی غمگین میشوند که باید شاد باشند. ما نمیدانیم کجا باید غمگین و شاد باشیم :(
+ کاش به باغبان اعتماد کنیم و خودمون رو بهش بسپاریم.
نظرات (۱)
خادم الحسین
چهارشنبه ۱۸ اسفند ۹۵ , ۲۱:۲۰Khanomi..
۱۹ اسفند ۹۵، ۰۸:۵۷