امروز از خدا کم نخواید..
خدارو زیاد صدا بزنید..
دعای فرج رو هم در صدر دعاهاتون قرار بدید
التماس دعا
امروز از خدا کم نخواید..
خدارو زیاد صدا بزنید..
دعای فرج رو هم در صدر دعاهاتون قرار بدید
التماس دعا
بسم الله الرحمن الرحیم
مسئله خیلی مهمی که خیلی جاها به گوشم خورده و برام عجیب بوده مسئله ازدواج و آگاهی های اونه!
استاد شجاعی توی یکی از سخنرانیاشون خیلی جالب به این قضیه اشاره کردن که توی دنیا همه چیز بر طبق معادلات و قوانینه! یعنی چی یعنی اینکه برای یه ازدواج موفق شما نیازمند آگاهی هستی،این آگاهی نباشه نتیجش شکسته! بی برو برگرد!
متاسفانه متاسفانه انقدر این شناخت کمه،که خودش دلیل اصلی این ازدواج های نا موفقه،بازم طبق صحبتای استاد تنها کمتر از30درصد ازدواج ها موفقن 70درصد دیگه یا طلاق گرفتن یا در آستانه طلاق هستن و در بهترین حالتش همدیگر رو تحمل میکنن، وخود استاد که بیش از15 ساله که سابقه مشاوره و آموزش دارن میگن که قریب به80/90درصد این طلاق ها و ناکامی ها میتونه نباشه یا جلوشو گرفت،چطور؟ با شناخت!پس نتیجه میگیریم عامل اصلی طلاق و مشکلات عدم شناخته..
پس خوبه اول با شناخت وارد زندگی شیم و واقع بینانه، تا اینکه متوهم باشیم و بخوایم دلخور باشیم ازینکه دیده نمیشیم مهم نیستیم درک نمیشیم یا از چرای بی جواب ناراحت شدن ها عصبانی شدن ها و لجبازی ها حس بدی پیدا کنیم
خود استاد شجاعی هم مشاوره رایگان میدن و حتی میتونین بسته های آموزشی آشنایی با ازدواج، خودتون، جنس مخالفتون آموزش های دوران عقد و حتی برای زوج های جوان تا فرزند و تربیت فرزند اونجا با هزینه خیلی کم خریداری دانلود و استفاده کنید!
+در آخر:)به قول اون جمله معروف عاشق شدن مهم نیست.عاشق موندن مهمه
میگن زمانی که حضرت موسی مقابل ساحران فرعون قرار گرفت
چشمش به مار ها افتاد دلش لرزید..ترسید
پیش خودش گفت خدایا نکنه فکر کنن منم سحره کارم،نکنه فک کنن منم جادوگرم و ایمان نیارن..
خدا به حضرت موسی خطاب میده:موسی از چی میترسی؟ من هستم..تو منو داری!
عصاتو بنداز ترس به دلت راه نده
عصا میفته به یک اژدها تبدیل میشه و تمام مارهارو میبلعه
اونوقت تمام ساحرا زانو میزنن و میگن ما ایمان آوردیم به خدای هارون و موسی:)
+قسم به لحظه ای که شکسته ای و جز خدایت مرهمی نخواهی یافت:)
🌿پسرم محمد! تو در این زمانه و این سرزمین-این زمانه تاریک و این زمانه شلوغ- اگر بخواهی کف حادثه ها نشوی و حادثه ساز باشی، باید «بینات، کتاب و میزان» را داشته باشی
و با این سه وسیله، در 👈تمامی جریان های فکری و سیاسی و اجتماعی، در برابر فریب ها و شیطان ها، قائم و بر پا باشی، آن هم قائم به قسط و بر روی ساقه ها و ریشه های محکم.
🌺نامه های بلوغ، ص 18
کسی که میره یه کلاس و با یه مربی متبحر کار میکنه هدفش چیه؟
قطعا هدفش اینه به مرور زمان و تمرین هرچه بیشتر شبیه به استادش شه..
پس این یعنی میزان موفقیت یک نفرو میزان علاقش رو میشه از به هرچه شبیه تر شدن به مربیش میدونه...
این رابطه درمورد ما و خدا هم هست..
ایمان واقعی آدما به میزانی که به خدا شبیه میشن،و صفات خدا درونشون نمایان میشه..
اینکه یکی نماز جماعت میخونه یا قرآن یعنی ساده ترین اصول و اعمال دینشو انجام داده..نمیگم کمه یا بده!
میگم این نشان ایمان به تنهایی نیست،اصلا نیست
هممون کم ندیدیم آدمایی نماز آنچنانی میخونن یا همیشه مجلس قران دارن، ولی ادم بددهنین، آدم تنبلین، آدم بی رحمین، آدم بی ..
پس این یعنی اینا چنان آدمای با ایمانی نیستن،
کسی که عاشق خداست،قائدتا شبیه خداست
اگه صبور نیستیم، اگه زودرنجیم، اگه خودخواهیم، اگه پرخاشگریم...
اینا همه یعنی ضعف در ایمان..
پس معیار اندازه گیری ایمان فقط قران و نماز خوندن نیست بلکه نمود و نتیجه ایست که در ما گذاشتن..
آنها که راه می افتند تازه به خطرها می رسند و آنها که شتاب بر میدارند، باید حتی لرزش ها را کنترل کنند؛
چون در سرعت های زیاد یک دهم ثانیه انحراف، سی هزار کیلومتر انحراف است
و این است که یک کبر، یک حرص، یک بخل و یک حسد و یک شتاب، شیطان و آدم و پسر آدم و یونس را از عظمت های زیاد به تبعید ها و زندان ها گرفتار نمود.
اما ما با این که جامع الشرایط هستیم و تمام اینها را با هم داریم، هنوز زندانی شکم ماهی ها نگشته ایم.
تفاوت در همان سرعت و شتاب است.
در سرعت های زیاد، انحراف ها ضریب برمیدارند و کوچک ها بزرگ می شوند و این است که با ایمان و عشق، با حرکت و سرعت، تازه مانعها و خطرها و مشکلها سبز می شوند
بی آنکه بفهمی، به خودت می آیی و می بینی؛
ساعت هاست تنها نشسته ای...
اما در درونت جنگی به پا بوده است!
.
ظاهر قضیه این است که هفته ی پیش، چند دقیقه ای با کسی بگومگو کرده ای...
اما این بگو مگو، به همان چند دقیقه، ختم نشده ...
آمده و مثل پیچکی، دورِ روحت را گرفته و در خودش، محصورت کرده است...
.
این خاصیتِ جدال است؛
تا می آیی به خودت بیایی، می بینی قلبت در میانِ خطاهای دیگران، آنقدر گرفتار شده که دیگر نه توان دیدنِ دلبرت را در لابلای نماز داری ... و نه توان چند کلمه ای گَپ زدن با او ، وسط شلوغی های روز ... تا بتوانی زیرِ شانه های قدرتمندش پناه بگیری و آرام شوی....
.
بگو مگو ، شبیه یک میوه ی پوسیده می ماند ، که آفت به همه ی سلولهای قلبِ تو می زند!!
.
حالا یک سؤال،
گیـــرَم که در میدانِ بگومگو ، پیروز شدی و حرفت را به کرسی نشاندی!
با این همه آفت که به دلت خورده...
باز هم خوشحالی؟
میدونـی که هـــیچ کســـی غیر از تو برام
به خدا, خـــــدا نمیـــشه
اللّهُــمَّ اجْعَـلْ عَواقِبَ امُــورِنا خَیْـراً